سری که درد میکند
اینقدر خستگی بر من چیره شده که حتی حال نوشتن هم ندارم!
باید اون استخر کذایی (دومی) رو کنسلش کنم کلا!
اگه مدیر دفعه قبل قبول کرده بود الان من راحت شده بودم
بعضی آدما لطفم که میخوان بهت بکنن آخرش دردسر میشه!
تازه نقشه های شومیم پشت اومدن من به این محل بوده و هست!! ولی کور خوندن..
تمام لباسام گشادم شدن به شدت!
طوری که برای انتخاب لباس در تنگنا قرار میگیرم
برام هیچ مهم نیست بگن زشت شدی!صورتت خیلی لاغر شده!!
مهم اینه که هرکی میبینه میگه وای چه خوش تیپ..خوش به حالت
بعد میپرسن چه جوری؟؟ باز خودشون جواب خودشونو میدن که لابد همش شنا میکنی دیگه؟؟
منم خیلی ریلکس میگم ورزش میکنم..شنا..بدن سازی و..
به هر حال دومی برای من مهمتره تحت هر شرایطی
اسفند یعنی فروردین!!
یعنی استرس
یعنی هول و ولای دقیقه های آخر..
دیروز از شدت گاز کلر حالت تهوع داشتم و جلوی در ایستاده بودم..چشمام به شدت میسوخت و حس تنگی نفس داشتم..گلوم میسوخت و خس خس میکرد..
متاسفم که تو این مملکت سلامت کارگر(تحت عنوان هر نوع شغلی) اهمیتی نداره!
نه سلامت جسمش نه روحش ..فقط به دنبال این هستن که بیشتر پول در بیارن
ولی من هنوزم ضرورتی نمیبینم برای کار بیش از حد خودمو خسته کنم!!