یه روز خیلی خیلی بارونی
جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۳۱ ب.ظ
روز 13 همیشه دلگیر بوده
چه بارون باشه چه آفتاب
وسط روز اگه بیرون بری انگار شهر خالیه
دلت میگیره
حتی اگه قرار نباشه فرداش بری مدرسه یا سرکار
از دیشب بارون گرفته حسابیییی
هنوزم داره میاد اما کمتر شده دیگه
طبق معمول هفت سین و اول صبح جمع کردم و وسایل پذیرایی عید هم جمع و جور شد
تو این هوای بارونی باید یکی باشه باهاش بری بیرون قدم بزنی
یه دوست خوب که زیر بارون چتر نگیره و از خیس شدن نترسه
امروز همیشه دلگیره
منم خودمو با کارم مشغول کردم صبح تا حالا
دلم راه رفتن تو هوای تمیز و بارونی رو میخواد
دلم دویدن و خسته شدن میخواد
داغ شدن از شدت بازی تو هوای سرد
بازی های دسته جمعی با توپ
جیغ و سر و صدا و خنده های بلند
دوچرخه سواری
دلم همین چیزهای ساده رو میخواد که نیست!
۹۵/۰۱/۱۳