تیریک تیریک!!
3ساعت پشت سرهم و یک ساعتم سانس آخر تو آب 29 درجه بودم!
اونایی که اهل استخرن میدونن آب 29 درجه یعنی چی؟؟
یعنی وقتی وارد آب میشی میلرزی و یکسره هم باید شنا کنی تا گرم بمونی وگرنه یخ میزنی..حالا تو این آب میخوای آموزش بدی..(گریه حضار) -_-
خلاصه که انگشتای دستم داشتن کاملا بی حس میشدن
گرچه همین آب سرد و به نشستن تو گرما و سردرد شدن ترجیح میدم
قرقیو بردم درمونگاه 400تومن تف کرد خوب شد :(
حالا من که سردر نمیارم آقاهه گفت سیم کشیش اتصالی کرده بوده خدا بهت رحم کرده!! والا مدتیه به هر دلیلی هرجا میرم میگن خدا بهت رحم کرده وگرنه...
40دقیقه ام معطل شدم تا ماشین و داد و اینقده خسته بودم و خواب آلود که نزدیک بود ایستاده چرتم ببره
یه غذا خوریم بود همونجا که فقط یه نفر توش بود به سرم زد بهش بگم بذاره چند دقیقه بشینم اونجا ولی یاد داستانای ترسناک افتادم بی خیال شدم
یه سوتیم دادم ک تعریف نمیکنم دیگه..تقصیر منم نبود البته منتهی پیشونی نوشت ما سوتیه
دیروز قصه های مجید و دیدم اتفاقی..بچه بودم زیاد دوسش نداشتم حالا میفهمم دلیلش اینه که شبیه کابوسای شبانه است ازونا که میبینی آخرین لحظه جا موندی ..از امتحان..سفر..یا هر چیزی..و خلاصه همه جور اعصاب خوردی توش هست ..
دیشب خواب دیدم کیفمو زدن..امروز فاصله ی کوتاهی ک مجبور ب پیاده روی شدم و استرس داشتم..
از بس داد زدم صدام.گرفته..این آخریا دیگه سوتمم نمیومد...به خصوص شیفت آخر تو اوج شلوغی من تک ناجیم و همه مربی..گلوم پاره میشه باید یه فکریم برا این بردارم
رویهم رفته روز بسیار خسته کننده اما خوبی بود