خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

به بهانه ی تو

جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۲ ب.ظ

یکی دو هفته ی اخیر به طور اتفاقی با مشکلات چند باره ی کسایی رو برو شدم که مدتهاست میشناسمشون

به آدمای اطرافم و مسائلشون ک فکر میکردم و عقب میرفتم دیدم تقریبا همه ی ما خودمون باعث ایجاد مشکلات زندگیمون هستیم.. با بی فکری..جاه طلبی.. حرص و طمع و...

اما یکیشون این وسط با بقیه متفاوت بود..یکی که نماینده ی یه گروهه

همسرش میگفت مدتهاست خونه نشینه و بیرون نمیره

توهمی شده تا جایی که فکر میکنه همه زیر نظر گرفتنش.. وقتی یکی زنگ در و میزنه فکر میکنه کسی برای کشتنش اومده..

نه درو باز میکنه نه تلفن جواب میده

 بیرون نمیره که جاسوسا نیان تو خونه...وقتیم پسرش میاد دنبالش خانومشو میذاره خونه و درا رو روش قفل میکنه!

چند باری ک بیرون رفته حالش بد شده و نقش خیابون شده

به همه مظنونه.. قرصاشو نمیخوره.. وقتی درد سراغش میاد....

این زندگی یکی ازون آدماست که اطرافیانش هر روز بارها میمیرن و زنده میشن

آدمی که فراموش شده 

کسی ک پاشو..اعصابشو..نفساشو یه جایی بین دود و غبار و خون و خاکستر جا گذاشت

وقتی برگشت گفتن بهت سهمیه میدیم پسرت بره دانشگاه..پسری ک هنوز بیکاره!!

بازنشست شد اونم خیلی زود! و دیگه برای همیشه نشست و هیچ کسیم سراغشو نگرفت..

منتظرن آخرین قطره ی زندگیشم سر بکشه بعد براش مراسم بگیرن..ازش تعریف کنن.با خانومش مصاحبه کنن..هرچند وقتی تو ی مراسم همسرشو دعوت کنن

و بعد خیلی آروم همه چیز فراموش بشه.....


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۲
سپیدار

نظرات (۵)

۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۶ رشته خیال
همه ی جای جهان برای قهرماناشون ارزش قائلن به جز ایران که قهرمانا به فوتبالیست ها  خلاصه میشن که... !
پاسخ:
متاسفانه همینطوره 
چ ناراحت کننده تلخ اما واقعا
پاسخ:
بله خیلی واقعیت تلخیه
خیلی سخته
۰۲ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۵ سعید یگانه (جاوید)
این نوع واقعیت ها اینقدر تلخه که ترجیح میدم سکوت کنم

۰۳ مهر ۹۵ ، ۱۳:۰۳ علی اسفندیاری
گاهی وقتها فکر میکنم اونها چی فکر میکنند وقتی مارو میبینن 
به نظر شما خوشحال میشن بخاطر جان فشانی شون؟ 
بخاطر رشادت های گذشتشون احساس غرور میکنن؟ 
آیا فکر میکنن ارزش شو داشت از جوانی شون بگذرن تا ما جوونی بکنیم 
یا وقتی مارو میبینن 
کارهای مارو ببینند پشیمون میشن که رفتیم بخاطر کیا..... 

پاسخ:
البته هدف اونا بزرگتر از این بوده که دلیلش فقط ماها باشیم ولی بعضیاشون از زور فشارایی که روشون هست پشیمون میشن :( حقم دارن وقتی میبین اوضاع و احوال و

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.