اون روی خود من
از 20 دقیقه به 7 بیدارم..پیاده روی و بعدم خونه تو غار تنهایی نشستم و از ساعت 10تا 1:30 مشغول دوختن یک دست لباس علی اصغر بر جوجه شهاب شدم که فردا قراره بره حرم
شاگردم سرما خورده..میخواست نیاد اما گفتم هر طور شده بیاد تا تموم شه دیگه این دو جلسه
امروز بیشتر کار کرد ولی اومدنی نیم ساعت دیر اومد و نیم ساعتم زودتر گفت تعطیل کنیم
وقتی رفتم سمت ماشینم دیدم یه پژو با فاصله دو وجب زده جلو ماشین من.ماشینمم تو سراشیبی بود
اولش خواستم دنده عقب برم و رد شم اما نشد..3بار امتحان کردم اما هر بار نزدیکتر میشد
یه یارویی جلو در سوپری وایساده بود و نگاه میکرد
پیاده شدم گفتم نمیدونین ماشین مال کیه؟
گفت مال منه.بلد نیستی رانندگی کنی چرا ماشین سوار میشی و کلی دری وری بارم کرد..گفتم شما ک بلدی بیا ماشینتو بردار خب اینجا سراشیبیه ...خلاصه خیلی عوضی و بیشعور بود کلی چرت و پرت گفت و یه صحنه ام لج کرد ک بر نمیدارم .... اینقدرم وحشی بود و بد حرف میزد ترسیدم دیگه جوابشو بدم... بالاخره با کلی زر زر گاریشو برد عقب
خیلی عصبیم کرد مردک روانی تا جایی که از اونجا تا خونه تو ذهنم باهاش دعوا میکردم و بعدشم گفتم ای خنگ! شماره ماشینشو بر میداشتی و میگفتی الان زنگ میزنم بیان ب جرم مزاحمت جمت کنن مرتیکه زودتر گورشو گم میکرد..منتهی اون لحظه اصلا ب ذهنم نرسید
چرا اینقدر بعضیا عقده ای و روانین نمیدونم
مرتیکه مریض عمدا ماشینشو چفت کرده بود
ازش نمیگذرم و مطمئنم پاشو میخوره به زودی!
لعنت به هرچی آدم مریض و عوضیه
به شکلی مذبوحانه تلاش میکنن که انواع کمبودها و عقده های فروخوردۀ تمامی دوران زندگیشون رو در مدل ذهنی پوسیده و ننگینشون (که به شکل بیمارگونه ای به ضعف رانندگی خانمها اعتقاد دارن) درمان کنن.
به حال این افراد باید گریست. نه اینکه عصبانی شد
اونها بیمارن
:-)