به بهانه ی یک تصادف
شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ب.ظ
دیروز آزمون استخدامی آموزش و پرورش بود و بنده شرکت ننمودم و از این بابت هم بسی خرسندم!
اما خب تنها مزیتش این بود که چند تا از دوستامو دیدم
یکی از ما 10 نفر در دوران طلایی دانشجویی که ساکن یکی از شهرستانهای اطرافه و دیروز به خاطر آزمون اومده بود و ما هم به خاطر اون یه قرار دور همی گذاشتیم که طبق معمول بقیه بهانه آوردن و .. ولی ما 4تا جمع شدیم و رفتیم یه پیتزا زدیم به بدن
برگشتنا هم دور میدون آزادی یه خانومی که ماشین گرونشو با شتر اشتباهی گرفته بود زد به قرقی بی نوای من و تازه طلبکارم بود!!
منم که خودم اولش تو هنگ بودم ولی دوستای عزیزم از پنجره بیرون بودن تا کمر و جوابشو میدادن که ناکام نشه بعدش من زدم کنار که ببینم این صدای ناهنجار قرقی جان از کجاست و خانومم در رفت!
دیدم خداروشکر چیزی نشد فقط گلگیر گیر کرده بود به لاستیک و صدا میکرد که به راحتی درش آوردم و یه خطم رو در افتاده بود
هرچند قرقی ما قیمتی نداره!! ولی اون خانومم کور خونده که فرار کرده مطمئنم چند برابرشو به زودی مجبور میشه خسارت بده.این یک قانونه!!
خلاصه که 2-3ساعتی با رفقا خوب بود
امروز هم بین تمرینا یهو چشام سیاهی رفت و ... قبل از اینکه بیافتم خودم نشستم...حالا من شدم مایه عبرت اون دوتای دیگه و سرناجی جان هی میگه قشنگ غذا بخورین که مث این وسط تمرین غش نکنین :/
در طی این تمرینا به دو تا تکنیک مهم جهت افزایش سرعتم پی بردم که بسیار مشعوفم از این بابت .خیلی حال میده کسی که اینهمه ادعا داره نتونه ایراد کارتو بفهمه!!! ولی خودت که اعتماد به نفست کیلومترها زیر زمینه پیداش کنی!
اما خب تنها مزیتش این بود که چند تا از دوستامو دیدم
یکی از ما 10 نفر در دوران طلایی دانشجویی که ساکن یکی از شهرستانهای اطرافه و دیروز به خاطر آزمون اومده بود و ما هم به خاطر اون یه قرار دور همی گذاشتیم که طبق معمول بقیه بهانه آوردن و .. ولی ما 4تا جمع شدیم و رفتیم یه پیتزا زدیم به بدن
برگشتنا هم دور میدون آزادی یه خانومی که ماشین گرونشو با شتر اشتباهی گرفته بود زد به قرقی بی نوای من و تازه طلبکارم بود!!
منم که خودم اولش تو هنگ بودم ولی دوستای عزیزم از پنجره بیرون بودن تا کمر و جوابشو میدادن که ناکام نشه بعدش من زدم کنار که ببینم این صدای ناهنجار قرقی جان از کجاست و خانومم در رفت!
دیدم خداروشکر چیزی نشد فقط گلگیر گیر کرده بود به لاستیک و صدا میکرد که به راحتی درش آوردم و یه خطم رو در افتاده بود
هرچند قرقی ما قیمتی نداره!! ولی اون خانومم کور خونده که فرار کرده مطمئنم چند برابرشو به زودی مجبور میشه خسارت بده.این یک قانونه!!
خلاصه که 2-3ساعتی با رفقا خوب بود
امروز هم بین تمرینا یهو چشام سیاهی رفت و ... قبل از اینکه بیافتم خودم نشستم...حالا من شدم مایه عبرت اون دوتای دیگه و سرناجی جان هی میگه قشنگ غذا بخورین که مث این وسط تمرین غش نکنین :/
در طی این تمرینا به دو تا تکنیک مهم جهت افزایش سرعتم پی بردم که بسیار مشعوفم از این بابت .خیلی حال میده کسی که اینهمه ادعا داره نتونه ایراد کارتو بفهمه!!! ولی خودت که اعتماد به نفست کیلومترها زیر زمینه پیداش کنی!
۹۵/۰۸/۲۲