خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بدون فکر

جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ب.ظ

بعضی وقتها عجیب اصرار دارم خودم باشم

به دور از افکار و تذکرات آدمهای اطرافم

آنهایی که هیچ کجا رهایت نمیکنند

روزهایی مثل امروز که خبری از کار و دلواپسی نبود

یک روز استراحت اجباری

چه فرصت غنیمتی برای دور کردن نقابها

میخواهم همان شوم که منم اما چیزهایی هست که آدم را لال میکند!!

بعضی وقتها یادم می آید عجیب عوض شده ام!


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۵
سپیدار