خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

سکوت زیستی

جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۲۳ ق.ظ

امروز مهمونی جلوسمون بود و به شدت خسته کننده! از 6:30 که منو مامی بعلت پیاده روی بیدار بودیم بماند، ظهرم که اومدیم بخوابیم این دو تا گودزیلا مگه گذاشتن؟؟ یا روم میشستن و پیتیکی پیتیکو میکردن یا خودشونو مینداختن روم یا صدام میکردن یا سر و صدا و خلاصه همه جور ادایی درآوردن

به هر حال راحت شدیم چون تمام فامیل درجه یک از هر دو طرف امروز اومدن و رفتن

در جریان یکی از این پیاده رویا یاد دوران درس و مدرسه و استرسای بیخودش افتادم و خاطره ای که همیشه ی خدا یادمه

سال اول دبیرستان بودیم و بنده به دلیل اعتماد به نفس پایین و نبودن تو چشم معلمین و شیطنت و مسائلی از این قبیل میز آخر و انتخاب کردم

دبیر زیستمون یه خانومی بود بسیار نفرت انگیز! یچیزی ک ازش یادمه رنگ پوست تیره و صورت کشیدش و چشمای بی روح و لبای نسبتا درشت با خطوط صاف و رنگ تیره بود و با مدل اویزون و رو به پایین!

مقنعه اش و طوری سرش میکرد که نوکش همیشه تیز بود!!

شلوارش کوتاه و گشاد بود و با اون مانتوی گشادش شکل مسخره ای داشت

هیچ وقت حتی لحظه ای لبخند یا کمی خوشحالی تو صورتش ندیدیم

با صدای ارومیم درس و توضیح میداد با قدم زدن ارومی در عرص کوچیک کلاس

ازونجا که خیلی خوش شانس بودم و اسمم اول دفتر نمره بود دقیقا وقتی منو صدا میزد پای تخته که هیچی نخونده بودم!!

و همیشه صفر میشدم -_-

امتحان ترم اول شد و من 20 شدم چون زیست و هم دوست داشتم و هم به نظرم خیلی ساده بود! و خوندنش حقیقتا کار سختی نبود

بعد از تموم شدن امتحانا اولین کسی که رفت درس جواب بده من بودم و بازم صفر شدم!!

گفت : صفر!

و من در سکوت عذاب آوری فقط نگاهش کردم

گفت: قبل ازینم هر وقت ازت پرسیدم صفر شدی ولی پایان ترمتو 20 شدی به نظر خودت عجیب نیست؟

گفتم :نه!

نگاه اخمالوی وحشتناکی بهم انداخت و گفت ولی به نظر من خیلی عجیبه!!

یادم نمیاد بعد ازون بازم منو برد پای تخته برای پرسش کلاسی یا نه ولی یادمه ک پایان ترممو 19 شدم!

اون فکر میکرد من برای پلیان ترم تقلب میکنم اما ازونجا که منو موقع امتحان ب شدت زیر نظر داشت نتونست ثابت کنه

اون سال اوج سر دردای میگرنی بود.طوری که 12ساعت کامل از این درد عذاب میکشیدم و هیچ کسی تشخیص نمیداد!؟ 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۰۴
سپیدار

نظرات (۲)

سال بعد چه رشته ای رفتی؟
پاسخ:
انسانی -_-
از بزرگترین اشتباهات زندگیم :((
سلام
سال نو مبارک

پاسخ:
سلام.ممنون
به شما هم مبارک

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.