خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

روزگاری از جنس غروب جمعه

سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ب.ظ

مدتیه انگار هر روز از عصر به بعد برام غروب جمعه اس!!

دلگییییر ...

و من بی حوصله ترین میشم

یک ترس مبهم! 


لعنت به اون پشه ی بیشعوری که دیشب منو نیش زد اونم نه یکی دوتا! یه عالمههه!!!

فک کنم ولیمه ی عروسی بوده!!


جلوی در اتاق وایسادم و نگاه کردم... بابا گفت اگه تو رو نداشتیم... و پیشونیمو بوسید... منم سریع گفتم پس الان ببرینم بیرون بهم بستنی بدین!

طرقبه هوای خوب و نسبتا سردی داشت

یه فالوده با بستنی میوه ای.. چسبید


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.