خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بغرنج

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ق.ظ
وضعیت جسمیم دیگه داره بغرنج میشه.. خودمو بستم به انواع جوشونده و دستورات طبی بلکه افاقه کنه هنوز که چندان تاثیری نذاشته جز حالت تحول ناشی از خوردن اینهمه خوراکی بدمزه
تمرینامون از پارسال خیلی کمتر و راحت تره. پارسال 2ساعت و نیم تمرین میکردیم و چون 3 نفرم بیشتر نبودیم به قصد کشت ازمون کار میکشید
یه قهرمان شنای کشوری میاد استخر 16سالشه خیلیم دختر خوب و متواضعیه. دیروز گفتم شنامو نگاه کنه ایرادامو بگه! البته فقط یکیشو..بقیشم باید باز بگم ببینه و بگه.. داشت میگفت که سرناجی از راه رسید گفت تو الان نزدیک مسابقه تکنیکتو عوض کنی بدتر میشی نه بهتر!
خب البته دروغم نمیگه ولی خب عزیزم تو سه ساله داری شنای منو میبینی وقتی متوجه اشتباهات من نشدی منم وقتی یکیو اینجوری گیر بیارم نباید بیای وسط یهو ضایعش کنی دیگه!
3تا ایراد قورباغم گرفت که اولی خیلی مهم بود و درست میشه و با درست شدنش دومیم درست میشه اما سومی زمان میبره
دیروزم یکی از سرپرستا اومده میگه توروخدا مقام بیارین دیگه!!
گفتم از آذر پارسال هیچ تمرینی نداشتیم از نیمه اسفندم که تا حالا اصلا شنا نکردیم چون دوماه تعطیل بوده و بقیشم شلوغی از 8صبح تا 7 شب!
میگه خب من چیکار کنم؟؟؟
گفتم یه لاینبرامون اجاره کنین تو یه استخر دیگه که ما روزای فرد تمرین کنیم!
یا یه شیفت از مردا کم کنن بدن ما تمرین کنیم!!
بماند که دروری گفت ولی جالبه حاضر نیستن پول خرج کنن!!! برنامه ریزیم که صفر! بعد توقع بعترین نتیجه ام دارن!
من که اصن برام مهم نیس .پارسال مسافرت واقعا خوش گذشت تازه یه مایو گرونم مفتی گرفتیم :دی
امسالم قراره گرمکن و شلوار بدن خخ حیف اون دوتا ذلیل مرده نیستن و تنهام..به درک اصن
دیروز به زور نسرین و راضی کردم امروز باهم بریم بیرون..خواستم از این حال و هوای عزاداری برا مادر بزرگش یکم خارجش کنم کم کم.. خیلی اصرار کردم تا قبول کرد ولی دیشب دیدم حالم اصلا خوب نیس و کنسلش کردم
حالا ار باشگاه اومدم خونه میبینم مامی نیس!
منو باش عذاب وجدان داشتم که مامی امروز تنهاس من میرم بیرون با دوستم! هعی
هرچی فکر کردم کجا برم یا به کی زنگ بزنم دیدم اصلا حوصله ندارم.. پری روزم که رفتم خونه نسرین اصلا حوصله نداشتم و خسته و خوابالو بودم.. حالا من میخوام اینو از بی حوصلگی درآردم!
خیلی وقت بود دلم یمخواست تنها باشم تو خونه..هرچند الانم تنها کاری که میکنم گوش دادن به موزیک قر و قاطی با صدای نسبتا بلنده و یه جوشونده ی مزخرف که منتظرم سرد بشه و سربکشمش (اونم بعد یه بار ته گرفتن و دوباره جوشوندن) و یه تخم مرغ آبپز
خیلی بده روزام اینجوری میگذره.. اصلا نمیفهمم چه جوری پنجشنبه و شنبم بهم وصل میشه با سرعت
تو فکرم محرم و صفر مخصوصا محرم ورزشمو احتمالا باید عوض کنم چون اینطور که پیداست تغییری در شیوه ی ورزش ما ایجاد نخواهد شد!
و اما بچه هام تو مدرسه شنا..خیلی خوب شدن! خیلی بهم کمک میکنن و اغلبشون خوب شدن..ایرادات جزئیم دارن که باید رفع بشه به هر حال ولی نسبت به زمان کمی که پیشم بودن و غیبتای زیادشون به نظرم الان خوبن فقط باید اصلاح تکنیک بشن
از نظر رفتاریم دارم روشون کار میکنم..در اون زمینه ام رو به پیشرفتن
و همچنان هیچ کجا تو دنیای مجازی برام جذابتر از این وبلاگ نیست!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۲
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.