22 بهمن
بچه که بودیم وقتی شب 22 بهمن میرسید و بابا میرفت تو حیاط الله اکبر میگفت مام ذوق زده میشدیم و میرفتیم تا میتونستیم داد میزدیم.. خیلیم حال میکردیم.. از همه خونه های اطرافم صدای بچه هاشونم میومد علاوه بر بزرگا... یادش بخیر
دوست داشتم امروز برم راهپیمایی ولی نشد یه دلیلشم اینکه استخر تعطیل نبود و باید میرفتم سرکار ... جالبه حالا بسیاری از جماعت روشنفکر ما که با این جریانات کلا مخالفن از مدتها شروع کردن به آه و ناله که زمان شاه ایران بهشت بود و حالا 40 ساله شده جهنم! و کی بود اون موقع رای داد و ازین حرفا...
حالا قرارم نیست همه راضی باشن و همه قبول داشته باشن نظام حاکم و خیلی طبیعیه. کما اینکه نه اون موقع بهشت یا جهنم بوده نه الان! نمیخوام اصلا وارد فلسفه انقلاب و دلایل و هیچ چیز دیگه بشم.. هرکسی میدونه خودش یا میتونه بره دنبالش و مطالعه کنه..
اما موضوع اینجاش بد میشه که چون وضعیت حاضرو قبول ندارن شروع میکنن به فحاشی و بی ادبی و بی احترامی و کاریکاتورهای توهین آمیز.. اصلا نمیخوام بگم به شخص من برخورد یا ناراحت شدم یا هرچی! ولی فکر نمیکنین این کار دور از فرهنگ و تمدن و ادبه؟؟؟
چرا اصلا از هرچی خوشمون نمیاد دهنمونو باز میکنیم به بد و بیراه؟؟
اصلا چرا ما اینقدر بی ادب و بد زبون شدیم؟؟
والا بلا هرکسی فکر و عقیده خودشو داره.. شما تو یه خانواده 5 نفری نمیبینی هر 5تا مثل هم باشن اونوقت چطور توقع دارین چند میلیون آدم مثل هم فکر کنن؟؟
تمدن کوروش و داریوش و چند هزار و چند صد ساله نیست! تمدن همین امروز و همین لحظه است که عکس العمل نشون میدیم
زبونمونو خوب بچرخونیم
تو هر موردی حتی با دوستامون