خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

زندان خود سازی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ق.ظ

روزای اول خیلی برام سخت بود اما الان همش فکر میکنم این یه فرصت عالیه ک بتید خوب خرجش کنم.. در واقع پس اندازه!

نه دغدغه دانشگاهو دارم نه استخر نه بنزین نه صف گاز ... تو خونم نشیتم درسای پیش نیاز فقط ی کتاب مونده درسای فعلیمم ک میخونم

فقط لعنت ب دانشگاه ک داره شهریه رو کامل میگیره

هرچند زندگی کردن با یه بابای بداخلاق و بی حوصله که همش غر میزنه و هی به هر بهانه ای میخواد بره بیرون اونم بدون دستکش و ماسک... و شاهد دعواها و بحثای پدر مادر بودن خیلی سخته!! اونم تو یه خونه ی کوچیک و یه زندگی موقتی 

اما به هر حال باید تحمل کرد و ساخت و استفاده کرد

عیدتونم مبارک

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.