خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

رایحه ی فراموشی

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ب.ظ

نشستم تو ماشین روشنش کردم ک باطری خالی نکنه

داشبور و باز کردم یه قرص نعناع بخورم

یکم مرتب کردم چشمم افتاد به نایلونی ک توش چای کیسه ای بود

جالبه به محض اینکه بیرونشون آوردم بوی ادکلن بلند شد!

بعد از اینهمه مدت؟!

فقط بهشون دست زده بود.. خریده بود و گذاشته بودشون همونجا

قبلنم اونارو جا به جا کرده بودم اما هیچ وقت بوی اوکلن نداده بودن

عجیبه نه؟؟!!

با همین بوی ادکلن یادم اومد همه چی اونقدرا هم سیاه و تلخ نبوده

ازینهمه بی عاطفگی و بی احساسی خودم در شگفتم..

چقدر راحت..

اگه این تعطیلیا هم نبود ازینم راحت تر میشد حتی

ولی واقعا چرا چای کیسه ایا باید بوی ادکلن بدن؟؟؟؟؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.