خشت اول
نمونه ی عینی خشت اول گر نهد معمار کج....
مدت زیادی از ازدواج نگذشته بود.. خانوم سنش پایین بود.. اقا دستپاچه شد که تو نازایی.. رفت یه زن دیگه گرفت.. اون زن حامله شد و با فاصله کمی همسر اول.. اون زن ۲بچه اورد و همسر اول ۵ تا
همون اوایل آقا از همسر اول جدا شد چون با هم نمیساختن
۲تا بچه یه دختر و یه پسر بودن که دختر پیش مادر موند تو یه شهر دیگه و پسر هم گاهی با پدر بود و گاهی با مادر..
مادر درامد و دارایی داشت البته... اما خب پسر یه جورایی قربانی حق خواهی مادر شد..
پسر بزرگ شد.. ازدواج کرد.. زنش بدکاره بود.. با دوتا بچه طلاق گرفتن
پسر بچه ها رو با مادر رها کرد و رفت پی زندگیش و ازدواج کرد و ۳تا پسر خدا بهش داد..
۲پسر اول بزرگ شدن.. معتاد شدن.. دزد شدن.. بی کار و بی عار شدن.. ازدواج کردن.. صهر کدوم صاحب ۲ یا ۳ بچه شدن.. عروسای بیچاره.. یکیشون جدا شد و رفت ازدواج کرد.. بچه هاشو از دست داد چون سپرده شدن به پدر و دست مادر بزرگ بدکاره.. عروس دوم نتونست جدا شه چون دلش برا بچه هاش سوخت.. یک بچش دست همون مادر بزرگ بدکاره افتاد و از شیرخوارگی تزش جدا شد.. دزدی و خلاف یاد گرفت..
خدا میدونه سرنوشت این بچه ها با چنین زندگیهای آشفته ای به کجا ختم میشه!؟
و همش از یک خودخواهی مرد سالارانه شروع شد..