دختری در اتاق خودش
۳سال پیش بود که یهو عشق کتاب و کتابخانی زد به سرم و دیوانه وار شروع کردم به سرچ کتابهای روز و خوب. کتابایی که تصمیم گرفتم بگیرم و خریدمشون؛ ملت عشق، پس از تو، یک عاشقانه آرام، دختری در قطار. در واقع ۴کتاب کاملا متفاوت
ملت عشق عالی بود خیلی عالی.. متاسفانه به کسی دادمش و...
پس از تو مال جوجو مویز اونقدری ک فکرشو میکردم قشنگ نبود. جلد یکشو که " من پیش از تو " بود فیلمشو دیدم
یک عاشقانه ارام حالمو بهم زد! چند صفحه خوندم و انداختمش کنار
دختری در قطار و اصلا نخوندم! چون میدونستم جریانش کمی جنایی و دپرس کننده اس بعلاوه ک مامان خونده بودش و همش میگفت کتاب مزخرفیه نخونش افسرده میشی.. و البته ک مدتها بود افیرده هم بودم و ب خاطر همین نخوندمش ک بدتر نشم
ولی سه روزه گرفتمش دستم و دارم میخونم
اونقدرام بد نیست.. خیلی معنولیه و البته یه قتلی این وسط اتفاق افتاده که بنظرم انتهاش غیر قابل حدسه! البته ک مامی تا دید دستمه اومد یه عالم بد گفت ازش و بعدم گفت قاتل فلانیه :|
یه دختر دائم الخمر این وسط هست که مدام به خودش قول میده زندگیشو رو براه کنه... دیگه مشروب نخوره... دو سه روزی خوبه و یهو ..
یادم خودم میافتم. حالا منکه ازونا نمیخورم ولی هر روز به خودم قول میدم حالم خوب باشه.. درست و منظم ورزش کنم.. غذامو کنترل کنم و وقتی عصبیم سراغ بیسگوئیت نرم.. بشینم پایان نامه پیدا کنم و بخونم.. ولی خب منم چندان موفق نمیشم تو لین موارد..