تلافی موذیانه
با وجودیکه خیلی روی خلقیاتم کار میکنم و سعی دارم انسان درستکاری باشم با درونی تر و تمیز ولی واقعیت و هم نمیتونم انکار کنم که چقدر یه وقتایی دلم میخواد حال آدمارو جا بیارم و با روشهای موذیانه ادبشون کنم
والا استاد داریم که در طول ترم هرچی سوال پیش اومد پرسیدیم میخوند دوتا هم تیک میخورد ولی جواب نمیداد!
استاد داریم که میخوند میگفت فلان موقع یادم بنداز توضیح بدم و در نهایت هم با دو خط شکسته بسته یه چرندیاتی میبافت که هیچ دردی دوا نمیکرد
استادی هم داریم که میری پی ویش سوال کنی بعدش ساعت ۱۲ شب به بعد باید منتظرش باشی!! استغفرا...
استادیم داریم که ... بماند
اون اولی اطلاعات خوبی داره و منو دوست جان دیدیم چون نسبت به رشته مونم خیلی حساسه و اینا تصمیم گرفتیم باهاش پایان نامه برداریم
روز اول ک بهش گفتیم قبول کرد بعد گفت شب دوباره یاداوری کنین برای تماس و هماهنگی! من واقعا نمیدونم این شب چه صیغه ایه؟؟ ینی اینقد گرفتارن؟
منم حال نکردم شب پیام بدم صب ضمن عذرخواهی گفتم یه ساعتی رو مشخص کنه.. حالا رفته که ساعت مشخص کنه! البته طبق معمول جواب نداد! و حالا ۳روز گذشته
گفتیم عجب دوره ای شده این اساتید دارن سر و دست میشکنن که تعداد پایان نامه هاشون زیاد بشه اونوقت چرا اینقدر ناز میکنن؟؟؟
و دیدیم بهمین منوال پیش بریم احتمال داره در جریان اجرای پایان نامه هم همینجور سوالارو بی جواب بذاره و حرصمون بده
سریعا طی یک جلسه به ابن نتیجه رسیدیم با استاد جوون و کم سابقه اما با انگیزه و متخصص رشته خودمونو درخواست بدیم و بسرعت هم اجراییش کردیم
پیام دادم و پذیرفت با مدیر گروه هم هماهنگ کردیم اونم گفت مشکلی نیست
و حالا این اقای استاد که سوال جواب نمیده احتمالا یهو دو یه روز بعد یادش میاد جواب مارو بده و اونموقع با خنده های شیطانی خواهم گفت " دیر اومدی خیلی دیره 😈 "
اصلا من با این مساله ی دیر جواب دادن به هرکسی در هر قالبی مشکل دارم!
اصلا هم به نظرم با کلاس نیست فقط نهایت کم شعوری طرف و میرسونه
یه کتاب دیگه هم دیشب تموم کردم " کشتن مرع مینا" نوشته هارپرلی و انتشارات امیر کبیر ( اون انتشارات دیگه کلیشو تغییر داده یا حذف کرده)
جالب بود خوشم اومد
اصلا هم عاشقانه و رومانتیک نیست . خیلی ساده و روزمره اتفاقات یک روستارو توضیح میده و فرهنگ عقاید و افکار غلط رو عنوان میکنه .. اختلافاا بین سیاه و سفید هم بخوبی توش دیده میشه
برنده جایزه پولیتزر ۱۹۶۱ شده
داستان هم از زبان دختر بچه ی یک وکیل بیان شده بنظرم جذاب بود
۴۴۰ صفحه اس و راه خوبیه برای شب خوابیدن
من عاشق کتاب و کله پاچه و عطرم