خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

عذاب انتخاب واحد

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ق.ظ

زملنی که کارشناسی میخوندم خیر سرم تو دومین دانشگاه کشور! ما ۶۰ تا ورودی رشته خودمون بوریم اما ظرفیت کلاسا ۶۰ تا نبود! حالا در نظر بگیریم دو سه نفرم از ترمای بالاتر بمونن همیشه

این بود که روزای انتخاب واحد از ۶ صبح بیدار بودیم ۷ تو دانشگاه پای سیستما جا میگرفتیم و کلی برو و بیا تا بعد دو سه ساعت بتونیم درسامونو به همون ترتیبی که باید باشه برداریم!

از خونه یا کافی نت هم نمیشد چون یه سری درسا نمیدونم به چه دلیل تو لیست نبود و همیشه باید کلی تو رفت و امد اتاق مدیر گروه و سایت دانشکده میبودیم تا برامون پیشنهاد بدن

جدا مزخرفترین نوع انتخاب واحد بود و یه روز پر از اعصاب خوردی

تازه هر چند نفر با یه سیستم کار میکردیم!

یبار یادمه از سیستمای کتابخونه استفاده میکردیم ک برامون باز کرده بودن

درست تو شرایط حساس که هی یه درسی رو میزدیم نمیومد و منتظر کد بودیم و برای دوستامونم میخواستیم انتخاب کنیم.. یه دختره از ترم بالاییا که نمیدونم رشته ش چی بود اومد گفت من میخوام پاورمو درست کنم کی کارتون تموم میشه؟ شماها همه سیستمارو گرفتین!!

گفتیم انتخاب واحد داریم هنوز همه درسامونو نزدن واسه همین معطلیم..

دختره یکم غرغر کرد و یهو دیدیم در یه حرکتی رفت با یه اقایی که مسیولیتش پشتیبانی سیستما بود اومد و به دروغ بهش گفته بود من انتخاب واحد دارم اینا الکی نشستن و هی جا رو میدن به دوستاشون نمیذارن من کارمو بکنم!!!!!

اقای.. به ما گفت بسه دیگه پاشین این خانومم کار داره!!! ما بهش گفتیم ما انتخاب واحد داریم این میخواد پاور ورست کنه بره سایت تو محوطه! هنوز حرف تو دهنمون خشک نشده بود که مردک کیس و خاموش کرد و گفت دیگه اجازه نمیدم کار کنین :|

فک نکنم لازم باشه توضیح بدم چقد لجمون گرفت و چقد به بدبختی خوردیم تا تونستیم انتخاب واحدمونو تموم کنیم

و نمیدونم اون موقع هیچ کسیم نبود که بهش شکایت ببریم.. رئیس دانشکده یادم نیس نبود یا ما رومون نشد...

تا روز آخر که دانشکده بودم هم ازون مردک متنفر بودم هم اون دختره که چند باری دیدمش

خیلی راحت با یه دروغ و یکم قر و ناز حق مارو خوردن

شاید اونجا اون دختره فک کرد خیلی زرنگی کرده

یا اون مردک تصور کرد خیلی قدرتمندیشو نشون داده!!

و البته که معتقدم ادما همینجا و هم سرای دیگر جواب کاراشونو میدن حالا ممکنه بفهمن یا نفهمن

میخوام بگم یه وقتا یا به خیال خودمون زرنگی یا از رو احساسات و نادونی یه کارایی میکنیم که شاید به نظر خودمون خیلیم مهم نبودن و اصلا اون ادما یادشون بره ولی راحت حق یه عده رو پایمال میکنیم و باعث میشیم ادمایی سالهای سال هر موقع یادمون میافتن با نفرت ازمون یاد کنن

ممکنه عذرخواهی کنیم یا حتی هیچ وقت فرصتش پیش نیاد

اما اگه یه وقتایی زمین خوردیم و به نظرمون بی دلیل بود، کسی حقمونو نداد یا ... یکم فکر کنیم شاید یادمون اومد 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۴
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.