خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

یاداوری های احمقانه

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ب.ظ

خوبه که یاهو مسنجر دیگه وجود نداره وگرنه هر از گاهی یکی میومد میگفت منو یادته؟؟ هزار سال پیش باهم دوست بودیم

بعد آدم هی حماقتای دوران کودکی و نوجوونیش باید جلو چشاش رژه میرفت

الان تلگرامم بدیش همینه طرف دوستت بوده (همجنس) سالها ازش خبری نبوده یهو سر و کلش پیدا میشه حالتو میپرسه!

بعدم میگن دلم تنگ شده بود برات تو دلت تنگ نشده بود بی معرفت؟؟ :|

والا من دلم برا بابا مامانمم بندرت تنگ میشه وقتایی که میرن سفر یا به هر شکلی دور میشیم از هم. دیگه بقیه جای خود دارن

آدم ممکنه با یکی یه زمانی خیلی خوب بوده اما بعد از گذشت چند سال معلوم نیست بازم به همون خوبی قبل باشه!!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.