خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

کنکووور

شنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ

فک کنم کنکورم بالاخره تموم شد. هرچی فکر میکنم اصلا یادم نمیاد اولین سالی که کنکور کارشناسی دادم کجا و چه جوری بود!

فقط یادمه اونقدری نخونده بودم..همون سال پیش دانشگاهی بودم دیگه. کلاس کنکورم فقط عربی رفتم که ای کاش نمیرفتم همش چرندیاتی بود که اصلا تو کنکور نیومد!

رتبه سال اولم 13500 شد (انسانی) . چقدر از رتبم شرمنده بودم و فکر میکردم الان اون دوستام که خیلی تیریپ درسخونی بودن و معدل و نمراتشونم بهتر از من بوده چه رتبه های عالی آوردن.. اولین کسیم که بهم زنگ زد یکی از دوستام بود که یه دختر تهرانی خیلی پر سر زبون و اعتماد به سقفی بود.. نمره های خوب بود و کلا درساش خوب بود.. گفت بهم تبریک بگو قبول شدم! تو دلم اه حسرتی کشیدم و گفتم جدی خوشبه حالت چند شد رتبت؟ گفت 31000 !!!!! غیر انتفاعی حسابداری قبول شدم!

خب غیر انتفاعی مخصوصا اونموقع که کسی زیاد شرکت نمیکرد... بماند. ولی جا خوردم کلی بعد که از من پرسید و رتبمو گفتم فکش افتاد!

بعد بیشتر بچه ها رو دیدم با رتبه های بالاتر از خودم.. بین دوستام یادمه یکیشون که تو مدرسه ما نبود و یکی از مدارس خفن بود اون روزانه فردوسی روانشناسی بالینی قبول شد همون سال اول

یکی از دوستامم رشته علوم تربیتی با گرایش مدیریت و برنامه ریزی آموزشی و دانشگاه پیام نور قبول شد و رفت همون سال و یادمه دو سه باری با هم بعدش حرف زدیم میگفت رشته مسخره ایه و من با خودم میگفتم اخه اینم رشته اس؟؟ همش چرته عمرا من همچین چیزی بخونم..

نشستم که یکسال درس بخونم خیر سرم ولی تا مهر و آبان که درگیر دوره ها و دیپلم آرایشگریم بودم شایدم بیشتر! بعدشم هی با مامانم میرفتیم بیرون و گردش و تفریح :) البته خرید بیشتر

از روند درس خوندنم راضی نبودم از رشتمم که متنفر بودم و زمانم داشت میگذشت که یهو 2-3 ماه آخر دیدم ای داد! اینجوری بگذره من بازم قبول نمیشم که! نشستم یه عالم خوندم و خلاصه کردم و تست زدم..

قوانین و شرایط خونه ما یه طوری بود که هیچ کی نباید تو خونه تنها میموند!

همه جا هم باید همه با هم میرفتیم

ضمن اینکه رو من اصلا حسابی برای درس و دانشگاه باز نمیکردن و میگفتن تو که قبول نمیشی الکی نخون..

ولی بگم از بس جدی بودم تو دانشگاه رفتن فقط نشسته بودم میخوندم و میخوردم

هیچ جا هم نرفتم..هیچ مهمونی و گردش و تفریحی..بماند که سر این موضوع چقدر دعوا کردیم..

روز قبل کنکور اومدم لباسایی که میخواستم بپوشم و به عادت همیشه مرتب کردم و اتو کاری و ... دیدم یا خدا هیچ کدوم از شلوارام پام نمیشه!

مانتوهامم خیلی تنگم شده تو همین 3ماه.. از خواهرم مانتو و شلوار گرفتم و روز بعد با اونا رفتم ولی یادمه حتی همون شلوار کتونی که مال خواهرم بود و از مال خودم یکم راحت تر بود وقتی میخواستم بشینم انگار میخواست تو پام منفجر بشه.. خلاصه که وقتی نشستم ناچارا کمرشو کامل باز کردم وقتیم تموم شدم و پاشدم برم دنبال یه گوشه میگشتم که ببندمش

حتی یادمه که دانشکده الهیات دانشگاخ فردوسی کنکور دادم..بارون اومده بود و من وقتی رسیدم خونه دیدم قطرات گل روی شلوار کرمی تا پشت زانوم نشسته و بعدا هم پاک نشد به نظرم!

یادمه از سر جلسه که اومدم بیرون با خودم گفتم چه آسون بود قبول میشی :)) البته این حسو بعد تمام امتحانامم دارم..

و در نهایت شدم 4525 و دقیقا همون رشته نفرت انگیز اون دوستم..فقط چون دانشگاه فردوسی بود رفتم.. تا مدتها هم پزشو همه جا میشد داد :)) اصلا اسم دانشگاه و که میاوردی دیگه کسی توجهی به اسم رشتت نمیکرد

حتی تو جلسات خواستگاری میپرسیدن کدوم دانشگاه میگفتم فردوسی کلی ذوق میکردن و میخواستن که دیگه جوش بدن هرطور شده .. ( خل بودن)

جالبه عکس العمل خانواده خودم وقنی شنیدن این بود که دارم الکی میگم یا شوخی میکنم!

با همه اینا من اونقدر عاقل نبودم که از دبیرستانم رشته درست حسابی انتخاب کنم و با هدف برم دانشگاه.. فکر میکردم روانشناسی رو دوست دارم ولی بعدها فهمیدم اصلا از کار مشاوره و وکالت و این چیزا خوشم نمیاد فقط تحت جو و اینکه میگفتن بهترین رشته های انسانی هستن منم به سمتشون کشش داشتم

اصلا میخواستم فقط برم داشنگاه که رفته باشم!

هرچند با خودم میگفتم میخونم تا تهش... ولی هیچ وقت دوسش نداشتم

چقدر زود گذشت 14 سال مثل برق و باد..

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.