خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

چشمک عزرائیل

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ب.ظ

فک کنم ک امروز حکم مرگم رسیده بود ولی از اونجا ک گلچین روزگار گلای خوب و میچینه منو نچید

ظهر آسانسور خراب بود از پله ها رفتم ک چشمتون روز بد نبینه سر خوردم و با نشیمنگاه اونم ناحیه دنبالچه کوبیسم شدم رو پله ها و دو سه تا هم اومدم پایین

اونجا ک کلا ضعف کردم و چند دقیقه ای نشد که پاشم

الانم دراز کش چسبوندم به شوفاژ 

البته ک یخ هم میتونه درد و اروم کنه ولی تو این هوا فک کنم مشکلات جانبی هم درست کنه.. 

بعدم یه دونه انگور پرید تو گلوم و داشت خفم میکرد که اونم نشد

لامصب خیلی بد جاییه خیلی مواظب باشین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.