خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بماندهای نقطه دار

چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۲۹ ب.ظ

هنوز برام قابل درک نیست چطور سگ و گربه شونو دخترم / پسرم خطاب میکنن! 

بماند...

قشنگ معلومه یه سری اساتیدمون (اکثرا) ازینان که خیلی با تکنولوژی آشنا نیستن سوتیای بعضیاشون جدا خنده داره و ناگهان تمام بچه ها سکوت میکنن فقط..

بماند...

اگه واقعا کسی رو دوست داشته باشین وقتی از رابطه با شما خارج بشه نه بهش تهمت میزنید نه بد و بیراه میگین! بخصوص وقتی دلایل منطقی باشه نه چیزایی مثل خیانت و دروغ و این حرفا.. احساس اگر با عقل همراه نباشه به هیچ دردی نمیخوره و نتیجه ای جز ویرانی هم نداره..

بماند...

شاید قبلا زیاد گفتم.. شاید فکر کنید اغراقه ولی قبلنا یه مدتی که به خاطر تعطیلی استخر و تعمیرات و این چیزا ازش دور میموندم کلافه میشدم وقتیم دوباره باز میشد حال من ازین رو به اون رو میشد.. حس کسیو دارم که از وطنش دوره.. و هر روز کلافه ام.. دیروز تو پارک جلوی رودخونه وایساده بودم و خودمو تصور میکردم ک رفتم رو نرده ها و میخوام شیرجه بزنم .. هعی..

بماند...

گاهی انگار  یه چیزایی رو میبینم که بقیه نمیبینن و این دیدن دردناکه! شاید نوعی اختلاله

بماند...

میخواستم حرفای استادو نوت بردارم دیدم هی باید استپ بزنم .. از میکروفن یادداشت استفاده کردم که خودش تایپ کنه ولی خنگه یه سری کلمات و اصلا تشخیص نداده بعضی جملاتم به تشخیص خودش حذف کرده و استادم چندین بار اسم منو برده و همشم اشتباه منم حال نداشتم اصلاحش کنم این گوگلم هر کدومو یه چیزی تایپ کرده!

بماند...

چرا این ۳تا استحون مسخره اینقد درد دارن آخه؟ نه میشه راحت بشینی نه بخوابی! از قضا که مامان جانم همون شب تشریف اوردن روغن مالی و از قضا نشست رو ساق پام الان ساق پامم کبوده و درد میکنه.. قضیه حیف نون که اتیش یارو رو با بیل میخواسته خاموش کنه..

بماند...

اینکه میگن شادی یه درونیه هم از نظر من چرتی بیش نیست. چون عوامل بیرونی براحتی میتونن شادی رو ازت بگیرن.. اصلا دلایل ناشادی عموما به یه عامل بیرونی برمیگرده! مث همون جاذبه 

بماند...

اصرار دارن باهاشون برم کوه.. حسش نیس.. باید بپیچونم.. هیچ نقطه مشترکی جز شغل سابقمون!! نمیبینم.. خب چرا اصرار میکنین؟؟ کسی که بخواد با شما وقت بگذرونه یبار ک بگین اینکارو میکنه دیگه.. ای بابا.. غرغرو

بماند...

یکی بیاد به من حالی کنه تو مسابقه نیستم!! چرا همش فک میکنم دیر شده؟؟ عقب موندم؟؟ 

نماند!

و از هر خاطره همانقدر که لحظاتی لبخند بر لب شما بنشاند کافیست. حتی اگر بعدش بسرعت اون لبخنده ماسید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۷
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.