چشم و گوش
رفتم بالاخره وقت چشم پزشکی گرفتم... دکتر گفته چه جوری تا الان سر کردی با این چشم؟؟
با دکترم بحث میکنه میگه نه بابا!
نمیبینه درست! وقت رانندگی خودشو میکشه جلو.. هی برف پاک کن میزنه.. هی بخار گیر میزنه... تو تاریکی رانندگی نمیکنه... رانندگیش وحشتناک شده.. اونوقت اینهمه انکار نمیدونم برای چیه؟؟
بهش گفتن باید دائم عینک بزنی انگار فوش دادن!
میگم خب نمیبینین! من اون نوشته رو دادم نتونستین بخونین! میگه خب اون ریزه !!!!
گفتم پس چطور من میخونم؟ میگه خب چشم تو با چشم من یکی نیست دیگه من سنم فلان... :|
چیزی که اینهمه واضح و مبرهنه نمیپذیره حالا چطور میشه بهش قبولوند که داری فراموشی میگیری! حواس پرت شدی! دو تا جمله ی ساده رو نمیتونه دیگه درست بگه.. حروف کلمات و پس و پیش میگه.. ساده ترین چیزا رو توضیح میدی اصلا متوجه نمیشه!
و بهیچ عنوان زیر بارم نمیره...
دارم فکر میکنم نکنه گوشاشم سنگین شده!