سفر جویبار ۲
خب بابا دوست داره سوار هواپیما بشه بعد بره هتل دو روز بمونه اونجا هم نهایتا عصرا بره تو خیابونا قدم بزنه، صبحانه و نهار و شامشم فقط رساوران و وعده های نهار و شامم حتما با پلو. هیچ کیم باهامون نباشه و همه ام ساکت باشن. بعدم با هواپیما برگرده بیاد خونش راااااحت بخوابه.
خیلی مهیج بود نه؟
و خب چون این سفر هیچ شباهتی به تخیلاتش نداشت بیشتر از نصفشو قهر بود و عصبانی!
اخرشم بهمون گفت خیلی اذیتم کردین 😑
من خودم دوست دارم با چند تا رفیق پایه برم سفر. ازونا که پایه بگو بخندن نه اینایی که یه ریز ایینه دستشونه و تو نخ جنس ذکورن ببینن کی حواسش به ایناست! بچه ام اصلا نباشه.. با قطارم بریم که تو راه حال میده جدا اونجا هم نهایت یه سوئیت بگیریم بریم بچرخیم همش ولی نه تو بازار! از بازار بیزارم خصوصا الان که همه جا مثل همه. بریم تو طبیعت و جاهای تاریخی شهر.
و این سفر با اونهمه بچه باب میل منم نبود ولی خب کنار اومدم. اما دوست ندارم دوباره تکرار بشه🤦🏻♀️