خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بی فکریانه

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۱ ب.ظ

دیگه زیاد به اینده فکر نمیکنم 

به اینکه تو گذشتم چه اشتباهاتی مرتکب شدم 

یا خانوادم چطور و چقدر باعث عقب افتادن و درجا زدنم بودن 

قصه ی پایان نامه و کار و درس و هیچ چیم نمیخورم 

فقط پیش میرم و کارامو میکنم 

بالاخره انجام میشن 

حالا چه با عجله چه بی عجله 

امروزم ک رفتیم با رفیق به دویدن صبحگاهانه، وقتی باز داشت حرفهای اینجوریارو میزد هیچ حس بدی در من ایجاد نشد 

خنثی خنثی 

الانم همسایه بیشعورمون تو کوچه داره کندوهاشو میفروشه ظاهرا و اون وانت احمقی که اومده صدای ضبطشو نمیبنده بماند بلند بلندم حرف میزنن 

اینجور مواقع فکر میکنم به اینکه شعور آدمها تا چه حد بی نهایتی میتونه منفی باشه 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۳/۱۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.